Document Type : Original Article
Authors
1 دانش آموخته دکتری، گروه علوم تربیتی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد رشته آموزش زبان انگلیسی، دانشگاه پیام نور، تبریز، ایران
Abstract
این مقاله به بررسی مبانی هستیشناختی مفهوم ایمان فلسفی کارل یاسپرس میپردازد. چنانکه مقایسه با هستیشناسی وجودی هایدگر روشن میکند، یاسپرس بسیار بیشتر بر عمل فلسفهورزی تأکید میکند تا خود فلسفه. از یک منظر، فلسفه یاسپرس جنبهای اخلاقی و گشوده دارد؛ از سوی دیگر، این گشودگی بهواسطه نظریه او درباره فراگیر و درک جزمی او از ابزارهای نظری کانت تهدید میشود. فلسفه وجودی یاسپرس و بهویژه مفهوم ایمان فلسفی او را میتوان با رویارویی با فلسفه وجودی همکارش، هاینریش بارث، روشن کرد. فلسفه وجودی کارل یاسپرس از ایدههای اساسی «مکتب ماربورگ»، بهویژه دو فیلسوف آلمانی بهنامهای هرمان کوهن و پل ناتورپ سرچشمه میگیرد. بعد از جنگ جهانی دوم، وقتی هایدگر با دیدگاههای هستیشناسانهاش بر فلسفه آلمان سایه انداخته بود، یاسپرس و هاینریش بارث که هر دو به کانت اعتقاد داشتند و مخالف ایدههای اصلی هایدگر بودند، میتوانستند همکاری مثمر ثمری داشته باشند، اما این همکاری هرگز محقق نشد. فلسفه وجودی یاسپرس او را بهسمت یک حالت نبوی سوق داد، اما مفهوم او از ایمان فلسفی که از کتاب اتم او در سال 1959 بهطور عمومی شناخته شده است، همچنان توجه جهانی را به خود جلب میکند. نویسنده در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل مفهومی از نوع تفسیر و بسط مفهوم، به روشنسازی مفهوم ایمان فلسفی یاسپرس پرداخته و سعی کرده است درک بهتری از فلسفه وجودی وی ارائه دهد.
Keywords
Main Subjects