Document Type : Original Article
Author
دانشیار گروه فلسفه، دانشگاه بینالمللی امام خمینی، قزوین، ایران
Abstract
آرای افلاطون بهشدت هم در درون فلسفة دینی مسیحیت رخنه کرده و هم در آرای غیردینی فیلسوفان قارهایک بهویژه فلسفة هایدگر تأثیر زیادی داشته است. این مقاله به بررسی این تأثیرات پرداخته و آرای گوناگون در اینباره را بررسی کرده است. هدف از این نوشتار ایناست که نشان دهد تأثیر افلاطون فقط محدود بر دورة قرون وسطی نبوده، بلکه در دورة معاصر نیز تأثیرگذار بوده و در شکلگیری فلسفة هایدگری سهم داشته است. دربارة اینکه آیا هایدگر دیالوگی سازنده با افلاطون داشته، یا برعکس، در مورد افلاطون دچار نوعی سوء فهم شده است، میان مفسران و منتقدان هایدگر اختلاف نظر وجود دارد که در این مقاله به آنها اشاره میشود. به نظر نگارنده این مقاله، روح حاکم بر فلسفة مسیحیت در قرون وسطی بیشتر افلاطونی بوده، بهطوری که برخی از آبای کلیسا، افلاطون را یک مسیحی قبل از مسیحت میدانستند. در مورد هایدگر نیز اعتقاد بر ایناست که او دیالوگی سازنده با افلاطون داشته و در تکوین آرای خود، متأثر از وی بوده است. در این مقاله برای بررسی دیالوگ هایدگر با افلاطون، به آثار هایدگر درباره افلاطون ـمانند سوفیست افلاطون، ذات حقیقت، و پارمنیدس اشاره شده است.
Keywords